شکی نیست بدون اینکه بخواهیم ارجحیتی نسبت به سایر ملل قائل شویم، ایرانیان مردمان با استعداد و خلاقی هستند که هر گاه فرصت و میدان برای مهارت و خلاقیت آنها فراهم بوده و از گزند محدودیت و سرکوب و سانسور و بیامکاناتی اندکی در امان بوده اند در بسیاری از زمینههای علمی، ادبی، هنری، ورزشی و .... تواناییهای ارزشمند از خود را نشان داده اند. در اینجا فرصت اشاره به این همه نیست اما همچنان لازم است ، ، اما همچنان لازم و ضروریست که به پاسداشت و قدر از جماعتی از خلاقترین و با استعداد ترین ها، به خلاقیت و استعداد شگرف و دیرینه و پر نتیجه دیگری در وجود آنها اشاره کرد تا حق مطلب ادا شود..
البته هر خلاقیت و استعدادی همگانی و عمومی نیست اما از برکت روزگار، کثیری از ایرانیان در «ریا»، «تزویر»، «سالوس»، «رنگ عوض کردن»، «باری به هر جهت بودن»، «نان به نرخ روز خوردن»، «همرنگ جماعت شدن» و «هم شریک دزد و هم رفیق قافله بودن» خلاقیت بیبدیلی از خود نشان داده و همچنان می دهند و لحظهای از گوهر افشانی باز نایستاده اند. و به پاس این استعداد بزرگترین خدمت را به مردم در تحمل و استمرار ذلت و خفت تحمیل شده از استبداد می کنند و به این خدمت مشکور در بقاء مستبدان جهد دارند. این صفات در سایه استبداد دیرینه و فرهنگ قلدر مآبی و زورگویی و در نتیجه به ویژیگی به اصطلاح عامه «تو سری خوردن» و «خفت کشیدن» شخصیت ثانوی کثیری از ایرانیان شده است. همواره نیز برای فرار از پاسخگویی و مسئولیت در برابر قباحتی که به هر روی قباحت است، وضعیت و شرایط ناگزیر و ناچار را بهانه کرده و این جماعت را توجیه کرده و محق دانسته اند و با بارقههای اندیشمندانه و در بروز خلاقیت آنهم دیرینه دیگری، با شعبده بازی فکری و فرهنگی «مارهای زهر آگین» را «کبوترهای عشق و مردم داری» جلوه داده اند. به هر حال این جلوهها و شگفتبهای استعداد از مردمی که هم «قر و قمیش بابا کرم» در کمرشان گیر کرده و «هم شور حسینی» سینههاشان را سوخته داشته نا به حقی نیست، ملتی که با هفتاد من سریش ملیت را به مذهب پیوند داده است، هم به تماشای اعدام صف می کشد و تکبیر و صلوات سر می دهد و زیر علم و کتل امامان خود را آش و لاش می کند ، هم سرودای ایران مو بر تنش راست می کند و اشک در چشمهایش می نشاند. هم آزادی می خواهد، هم حضوع و خشوع در برابر آخوند و روضه خوان دین فروش.... البته که تکثر داشتن بد نیست. حاشا و کلاً! ولی این اصلاً و ابداً و هرگز به این معنی خفت و خواری و تحمل تحقیر و توجیه جمع کثیری نیست که با با سالوس و تزویر و ریا در وقت حادثه و در بزنگاه عمل، بلاگردان ظالمان، قاتلان و جلادان سفاک قدرتمدار می شوند این چیست مگر خیانت و خنجر از پشت در گردۀ مردمان به خاک و خون و چوبه دار کشیده و رنجدیده و جان به لب رسیده فرو بردن. در زیر تنها جلوه های بصری اندکی از استعداد مذکور را می بینید.
البته هر خلاقیت و استعدادی همگانی و عمومی نیست اما از برکت روزگار، کثیری از ایرانیان در «ریا»، «تزویر»، «سالوس»، «رنگ عوض کردن»، «باری به هر جهت بودن»، «نان به نرخ روز خوردن»، «همرنگ جماعت شدن» و «هم شریک دزد و هم رفیق قافله بودن» خلاقیت بیبدیلی از خود نشان داده و همچنان می دهند و لحظهای از گوهر افشانی باز نایستاده اند. و به پاس این استعداد بزرگترین خدمت را به مردم در تحمل و استمرار ذلت و خفت تحمیل شده از استبداد می کنند و به این خدمت مشکور در بقاء مستبدان جهد دارند. این صفات در سایه استبداد دیرینه و فرهنگ قلدر مآبی و زورگویی و در نتیجه به ویژیگی به اصطلاح عامه «تو سری خوردن» و «خفت کشیدن» شخصیت ثانوی کثیری از ایرانیان شده است. همواره نیز برای فرار از پاسخگویی و مسئولیت در برابر قباحتی که به هر روی قباحت است، وضعیت و شرایط ناگزیر و ناچار را بهانه کرده و این جماعت را توجیه کرده و محق دانسته اند و با بارقههای اندیشمندانه و در بروز خلاقیت آنهم دیرینه دیگری، با شعبده بازی فکری و فرهنگی «مارهای زهر آگین» را «کبوترهای عشق و مردم داری» جلوه داده اند. به هر حال این جلوهها و شگفتبهای استعداد از مردمی که هم «قر و قمیش بابا کرم» در کمرشان گیر کرده و «هم شور حسینی» سینههاشان را سوخته داشته نا به حقی نیست، ملتی که با هفتاد من سریش ملیت را به مذهب پیوند داده است، هم به تماشای اعدام صف می کشد و تکبیر و صلوات سر می دهد و زیر علم و کتل امامان خود را آش و لاش می کند ، هم سرودای ایران مو بر تنش راست می کند و اشک در چشمهایش می نشاند. هم آزادی می خواهد، هم حضوع و خشوع در برابر آخوند و روضه خوان دین فروش.... البته که تکثر داشتن بد نیست. حاشا و کلاً! ولی این اصلاً و ابداً و هرگز به این معنی خفت و خواری و تحمل تحقیر و توجیه جمع کثیری نیست که با با سالوس و تزویر و ریا در وقت حادثه و در بزنگاه عمل، بلاگردان ظالمان، قاتلان و جلادان سفاک قدرتمدار می شوند این چیست مگر خیانت و خنجر از پشت در گردۀ مردمان به خاک و خون و چوبه دار کشیده و رنجدیده و جان به لب رسیده فرو بردن. در زیر تنها جلوه های بصری اندکی از استعداد مذکور را می بینید.
.
0 comments:
Post a Comment